البته حتی اگر هدف، کمک به اقتصاد آموزش و پرورش هم باشد، چهبسا دکتر نجفی در سمتهای دیگری نظیر مسئولیت سازمان مدیریت گشاده دستتر بتواند به آموزش و پرورش کمک کند تا تصدی مسئولیت وزارتخانهای که هیچ وزیری بهتنهایی نتوانسته است مشکلات اقتصادی آن را حل کند کما اینکه در دوران وزارت طولانی و 9ساله ایشان هم اگرچه اقدامات رفاهی مثبتی نظیر صندوق ذخیره فرهنگیان یا گسترش باشگاههای فرهنگیان و امثال آن صورت گرفت اما مسئله بهطور ریشهای حل نشد و حل مشکلات اقتصادی آموزش و پرورش نیاز به عزم ملی و حمایت کامل دولت دارد.
واقعیت دوم آن است که دیدگاههای دکتر نجفی در عرصه تعلیم و تربیت با دیدگاه رسمی نظام و قوانین و اسناد کلان موجود تضاد دارد یا حداقل همسو نیست و این تضاد یا اختلاف را بهروشنی میتوان در عملکرد دوران وزارت یا اعلام نظرها و مصاحبههای ایشان مشاهده کرد. در باب عملکرد، روشنترین شاهد، نظام جدید متوسطه است که با استناد به مجموعهای ارزشی و نفیس تحت عنوان «کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران» طراحی و اجرا شد، مجموعهای که از دوران وزیر قبلی به یادگار مانده بود اما دقیقاً بهخلاف اهداف آن مجموعه، نظام جدید متوسطه طراحی و پیاده شد و چنانکه در مشروح مذاکرات شورایعالی انقلاب فرهنگی ثبت شده، این اقدام مورد اعتراض رئیس جمهور محترم وقت (مقام معظم رهبری) قرار میگیرد که تغییرات اساسی باید از پایه و دبستان و پیشدبستانی باشد نه از رأس و متوسطه.
نظام جدید متوسطه، نظام آموزش دقیقاً سکولار غیردینی بلکه دینزدایانه بود و نه تنها در کتابچه آن هیچ اشارهای به جایگاه تربیت دینی و فعالیتهای پرورشی نشده بود بلکه پیشبینی نظام واحدی و پنجرههای باز در آن، فریاد مسئول ستاد مبارزه با منکرات را درآورد چندان که به وزیر نامه نوشت که این چه نظام جدید متوسطهای است که عامل گسترش روابط نامشروع دختران و پسران دانشآموز و رها شدن آنان در بوستانهای شهری شده است.
عوارض علمی و اخلاقی نظام واحدی و پنجرههای باز، آنچنان بود که وزیر بعدی آموزش و پرورش بالاجبار آن را تبدیل به نظام سالی واحدی کرد.
از دیگر موارد تعارض دیدگاههای ایشان با اهداف نظام اسلامی در عرصه تعلیم و تربیت، باید به تضعیف شبیه به انحلال مراکز تربیت معلم در دوران وزارت ایشان اشاره کرد. مراکز تربیت معلم بهعنوان دسترنج و میراث شهیدان رجایی وباهنر، توانسته بود کارآمدی خویش را در تربیت معلم تراز نظام اسلامی به اثبات برساند و علاوه بر آنکه پاسخگوی نیاز آموزش و پرورش باشد، بهعنوان یک الگوی موفق اسلامی ایرانی در عرصه آموزش عالی مطرح شود. اما آقای دکتر نجفی، الگوی وارداتی دانشگاه را بر الگوی بومی تربیت معلم ترجیح داد با این استدلال که چون دانشگاه نیرو تربیت میکند چرا آموزش و پرورش باید برای تأمین نیرو در مراکز تربیت معلم، سرمایهگذاری کند.
قابل توجه آنکه حتی در کشورهای غربی نیز تربیت معلم، جایگاه و نظام آموزش ویژهای دارد و بهخصوص در کشور ما این موضوع از اهمیت مضاعفی برخوردار است چرا که رسالت آموزش و پرورش تربیت جامع الاطراف دانشآموز میباشد و حتی در عرصه علم هم هدفش آن است که به دانشآموز شیوه علم آموختن را بیاموزد و او را علمآموز تربیت کند در حالی که مسئولیت غالب دانشگاه، صرفاً انتقال مفاهیم علمی است و به همین دلیل فارغ التحصیلان دانشگاه آگاهی و تجربهای در زمینه تربیت نسل آینده نیندوخته و ندارند. با توجه به همین نگاه دانشگاهی و نه تربیتمحور، آن هم از نوع غیربومیاش بود که تعدادی از همکاران دکتر نجفی، میهمانانی از دانشگاه و بعضاً دانش آموختگان غرب بودند که چند سالی برای ریاست و سرپرستی معلمان به آموزش و پرورش آمدند و با پایان یافتن دوران ریاست خود به دانشگاه یا خارج از کشور بازگشتند و در مقابل نیروهای آموزش و پرورش چندان مورد التفات قرار نگرفتند و طبعاً این واردات رئیس پیامدهای تحقیر کنندهای برای جامعه میلیونی معلمان بهدنبال داشت.
اما تفاوت یا تضاد دیدگاههای دکتر نجفی در عرصه تعلیم و تربیت با دیدگاههای رسمی نظام را علاوه بر عملکرد، در اظهار نظرهای ایشان نیز میتوان مشاهده کرد:
مطابق سیاستهای تدوین شده توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام که با تأیید مقام معظم رهبری ابلاغ شد، اساس تحول بنیادین در آموزش و پرورش، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و هدف آن رسیدن به «حیات طیّبه» میباشد همچنین در همین سیاستها از آموزش و پرورش بهعنوان یک «امر حاکمیتی» یاد شده است. شایان ذکر است که این سیاستها پیرو رهنمودهای مکرر رهبر فرزانه انقلاب تدوین شد که پیشینه و بنیان نظام آموزش و پرورش کشور را مبتنی بر باورها و مبانی پذیرفته اروپا و غربزده توصیف فرموده بودند.
اما آقای دکتر نجفی در گفتوگویی با شماره 32 و 33 ماهنامه آیین در آبان ماه 1389 اظهار میدارد:
معتقدم تعابیری که در مورد آموزش و پرورش بهکار برده شده، چندان درست نیستند مثلاً "آموزش و پرورش ما غربزده است" یعنی چه؟ کجای کار آموزش و پرورش، حاکی از غربزدگی است... یا مثلاً اینکه "انسان تراز غربی تربیت میکند" ایکاش این کار را میکرد چون از نظر اخلاقی و تربیتی، انسان تراز غربی بالاتر از چیزی است که ما در جوامع خودمان تربیت میکنیم.
ایشان همچنین اخیراً در جمع عدهای تحت عنوان نشست تشکلهای کشوری معلمان در تاریخ 92/4/15 اظهار داشته است:
برخی آموزش و پرورش را قسمتی از حاکمیت میدانند در حالی که آموزش و پرورش، بخشی از جامعه است، عدهای آموزش و پرورش را صرفاً ایدئولوژیک میپندارند درحالی که بخش اعظمی از آن غیر ایدئولوژیک است. (وبلاگ انجمن مجازی معلمان ایران)
با توجه به این اظهارات به نظر نمیرسد ایشان به ضرورت تحول بنیادین بر اساس فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی باور داشته باشد یا حداقل بیم آن میرود که همانند گذشته، در مقام اجرا، برونداد تحول بنیادین دقیقاً نقطه مقابل اهداف آن بشود.
در ارتباط با معاونت پرورشی هم پس از تصویب قانون احیای معاونت پرورشی، مقام معظم رهبری چنین ابراز رضایت فرمودند:
یکی از کارهای بسیار خوبی هم که شد در این دوره احیای معاونت پرورشی است که بر اثر سوء سلیقه بعضی از گذشتگان از بین رفته بود (3/5/1386)
اما آقای دکتر نجفی معتقد است:
«در زمان آقای مرتضی حاجی، طرحی مطرح شد که بر اساس آن از نظر تشکیلاتی و سازماندهی ستادی نیز نیازی به یک معاونت پرورشی جداگانه نبود و از یک جا دستور میگرفتند و این طرح از نظر کارشناسی قابل دفاع بود». (روزنامه شرق 1385/9/4)
واقعیت سوم آنکه مسائل سیاسی بهمعنای گروهگرایی و رویکرد حزبی، آفت مهلک امر تعلیم و تربیت است و نباید آرامش محیط مدرسه را با کشانیدن مسائل حزبی سیاسی به دانشآموز و معلم و وزارتخانه برهم زد. خوشبختانه طی سالهای اخیر بهدلیل دوری آموزش و پرورش از مسائل گروهی و سیاسی، این نهاد توانسته است در فضایی آرام نقشه راه خود را ترسیم کند و سند تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش کشور را به تصویب برساند. استمرار این آرامش با انتصاب وزیری امکانپذیر خواهد بود که دغدغه اصلی او تعلیم و تربیت باشد. اما واقعیت آن است که دکتر نجفی بیش از آنکه یک معلم یا یک شخصیت فرهنگی باشد یک شخصیت کاملاً سیاسی است و حضور فعال ایشان در انتخابات سال 88 و همراهی با آقای کروبی، دلیل روشنی بر این گفته است. علاوه بر آن طی این سالها، ایشان مستمراً با تشکلهایی که بهدلیل تحریک معلمان به اعتصاب یا بهدلیل اقداماتشان در فتنه 88، غیرقانونی اعلام شدند، ارتباط داشته است و طبیعی است که این ارتباط در دوران وزارت ایشان نیز تقویت خواهد شد و این نگرانی وجود دارد که بار دیگر آموزش و پرورش صحنه کشمکشهای سیاسی گردد.
آنچه این نگرانی را تقویت میکند ارائه طریقهای برخی سردمداران شکست خورده جریان فتنه است که پیام میدهند: برای دستیابی به قدرت باید از مدارس شروع کنیم، و در گزینش وزرا نیز همین افراد بیشترین فشار را در حوزه وزارتخانههای آموزش و پرورش و علوم و ارشاد وارد میآورند بهامید آنکه با استفاده ابزاری از دولت جدید، بتوانند از نوجوانان و جوانان یارگیری کنند و پس از چهار سال، خود به قدرت برسند.
البته حتی اگر هدف، کمک به اقتصاد آموزش و پرورش هم باشد، چهبسا دکتر نجفی در سمتهای دیگری نظیر مسئولیت سازمان مدیریت گشاده دستتر بتواند به آموزش و پرورش کمک کند تا تصدی مسئولیت وزارتخانهای که هیچ وزیری بهتنهایی نتوانسته است مشکلات اقتصادی آن را حل کند کما اینکه در دوران وزارت طولانی و 9ساله ایشان هم اگرچه اقدامات رفاهی مثبتی نظیر صندوق ذخیره فرهنگیان یا گسترش باشگاههای فرهنگیان و امثال آن صورت گرفت اما مسئله بهطور ریشهای حل نشد و حل مشکلات اقتصادی آموزش و پرورش نیاز به عزم ملی و حمایت کامل دولت دارد.
واقعیت دوم آن است که دیدگاههای دکتر نجفی در عرصه تعلیم و تربیت با دیدگاه رسمی نظام و قوانین و اسناد کلان موجود تضاد دارد یا حداقل همسو نیست و این تضاد یا اختلاف را بهروشنی میتوان در عملکرد دوران وزارت یا اعلام نظرها و مصاحبههای ایشان مشاهده کرد. در باب عملکرد، روشنترین شاهد، نظام جدید متوسطه است که با استناد به مجموعهای ارزشی و نفیس تحت عنوان «کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران» طراحی و اجرا شد، مجموعهای که از دوران وزیر قبلی به یادگار مانده بود اما دقیقاً بهخلاف اهداف آن مجموعه، نظام جدید متوسطه طراحی و پیاده شد و چنانکه در مشروح مذاکرات شورایعالی انقلاب فرهنگی ثبت شده، این اقدام مورد اعتراض رئیس جمهور محترم وقت (مقام معظم رهبری) قرار میگیرد که تغییرات اساسی باید از پایه و دبستان و پیشدبستانی باشد نه از رأس و متوسطه.
نظام جدید متوسطه، نظام آموزش دقیقاً سکولار غیردینی بلکه دینزدایانه بود و نه تنها در کتابچه آن هیچ اشارهای به جایگاه تربیت دینی و فعالیتهای پرورشی نشده بود بلکه پیشبینی نظام واحدی و پنجرههای باز در آن، فریاد مسئول ستاد مبارزه با منکرات را درآورد چندان که به وزیر نامه نوشت که این چه نظام جدید متوسطهای است که عامل گسترش روابط نامشروع دختران و پسران دانشآموز و رها شدن آنان در بوستانهای شهری شده است.
عوارض علمی و اخلاقی نظام واحدی و پنجرههای باز، آنچنان بود که وزیر بعدی آموزش و پرورش بالاجبار آن را تبدیل به نظام سالی واحدی کرد.
از دیگر موارد تعارض دیدگاههای ایشان با اهداف نظام اسلامی در عرصه تعلیم و تربیت، باید به تضعیف شبیه به انحلال مراکز تربیت معلم در دوران وزارت ایشان اشاره کرد. مراکز تربیت معلم بهعنوان دسترنج و میراث شهیدان رجایی وباهنر، توانسته بود کارآمدی خویش را در تربیت معلم تراز نظام اسلامی به اثبات برساند و علاوه بر آنکه پاسخگوی نیاز آموزش و پرورش باشد، بهعنوان یک الگوی موفق اسلامی ایرانی در عرصه آموزش عالی مطرح شود. اما آقای دکتر نجفی، الگوی وارداتی دانشگاه را بر الگوی بومی تربیت معلم ترجیح داد با این استدلال که چون دانشگاه نیرو تربیت میکند چرا آموزش و پرورش باید برای تأمین نیرو در مراکز تربیت معلم، سرمایهگذاری کند.
قابل توجه آنکه حتی در کشورهای غربی نیز تربیت معلم، جایگاه و نظام آموزش ویژهای دارد و بهخصوص در کشور ما این موضوع از اهمیت مضاعفی برخوردار است چرا که رسالت آموزش و پرورش تربیت جامع الاطراف دانشآموز میباشد و حتی در عرصه علم هم هدفش آن است که به دانشآموز شیوه علم آموختن را بیاموزد و او را علمآموز تربیت کند در حالی که مسئولیت غالب دانشگاه، صرفاً انتقال مفاهیم علمی است و به همین دلیل فارغ التحصیلان دانشگاه آگاهی و تجربهای در زمینه تربیت نسل آینده نیندوخته و ندارند. با توجه به همین نگاه دانشگاهی و نه تربیتمحور، آن هم از نوع غیربومیاش بود که تعدادی از همکاران دکتر نجفی، میهمانانی از دانشگاه و بعضاً دانش آموختگان غرب بودند که چند سالی برای ریاست و سرپرستی معلمان به آموزش و پرورش آمدند و با پایان یافتن دوران ریاست خود به دانشگاه یا خارج از کشور بازگشتند و در مقابل نیروهای آموزش و پرورش چندان مورد التفات قرار نگرفتند و طبعاً این واردات رئیس پیامدهای تحقیر کنندهای برای جامعه میلیونی معلمان بهدنبال داشت.
اما تفاوت یا تضاد دیدگاههای دکتر نجفی در عرصه تعلیم و تربیت با دیدگاههای رسمی نظام را علاوه بر عملکرد، در اظهار نظرهای ایشان نیز میتوان مشاهده کرد:
مطابق سیاستهای تدوین شده توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام که با تأیید مقام معظم رهبری ابلاغ شد، اساس تحول بنیادین در آموزش و پرورش، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و هدف آن رسیدن به «حیات طیّبه» میباشد همچنین در همین سیاستها از آموزش و پرورش بهعنوان یک «امر حاکمیتی» یاد شده است. شایان ذکر است که این سیاستها پیرو رهنمودهای مکرر رهبر فرزانه انقلاب تدوین شد که پیشینه و بنیان نظام آموزش و پرورش کشور را مبتنی بر باورها و مبانی پذیرفته اروپا و غربزده توصیف فرموده بودند.
اما آقای دکتر نجفی در گفتوگویی با شماره 32 و 33 ماهنامه آیین در آبان ماه 1389 اظهار میدارد:
معتقدم تعابیری که در مورد آموزش و پرورش بهکار برده شده، چندان درست نیستند مثلاً "آموزش و پرورش ما غربزده است" یعنی چه؟ کجای کار آموزش و پرورش، حاکی از غربزدگی است... یا مثلاً اینکه "انسان تراز غربی تربیت میکند" ایکاش این کار را میکرد چون از نظر اخلاقی و تربیتی، انسان تراز غربی بالاتر از چیزی است که ما در جوامع خودمان تربیت میکنیم.
ایشان همچنین اخیراً در جمع عدهای تحت عنوان نشست تشکلهای کشوری معلمان در تاریخ 92/4/15 اظهار داشته است:
برخی آموزش و پرورش را قسمتی از حاکمیت میدانند در حالی که آموزش و پرورش، بخشی از جامعه است، عدهای آموزش و پرورش را صرفاً ایدئولوژیک میپندارند درحالی که بخش اعظمی از آن غیر ایدئولوژیک است. (وبلاگ انجمن مجازی معلمان ایران)
با توجه به این اظهارات به نظر نمیرسد ایشان به ضرورت تحول بنیادین بر اساس فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی باور داشته باشد یا حداقل بیم آن میرود که همانند گذشته، در مقام اجرا، برونداد تحول بنیادین دقیقاً نقطه مقابل اهداف آن بشود.
در ارتباط با معاونت پرورشی هم پس از تصویب قانون احیای معاونت پرورشی، مقام معظم رهبری چنین ابراز رضایت فرمودند:
یکی از کارهای بسیار خوبی هم که شد در این دوره احیای معاونت پرورشی است که بر اثر سوء سلیقه بعضی از گذشتگان از بین رفته بود (3/5/1386)
اما آقای دکتر نجفی معتقد است:
«در زمان آقای مرتضی حاجی، طرحی مطرح شد که بر اساس آن از نظر تشکیلاتی و سازماندهی ستادی نیز نیازی به یک معاونت پرورشی جداگانه نبود و از یک جا دستور میگرفتند و این طرح از نظر کارشناسی قابل دفاع بود». (روزنامه شرق 1385/9/4)
واقعیت سوم آنکه مسائل سیاسی بهمعنای گروهگرایی و رویکرد حزبی، آفت مهلک امر تعلیم و تربیت است و نباید آرامش محیط مدرسه را با کشانیدن مسائل حزبی سیاسی به دانشآموز و معلم و وزارتخانه برهم زد. خوشبختانه طی سالهای اخیر بهدلیل دوری آموزش و پرورش از مسائل گروهی و سیاسی، این نهاد توانسته است در فضایی آرام نقشه راه خود را ترسیم کند و سند تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش کشور را به تصویب برساند. استمرار این آرامش با انتصاب وزیری امکانپذیر خواهد بود که دغدغه اصلی او تعلیم و تربیت باشد. اما واقعیت آن است که دکتر نجفی بیش از آنکه یک معلم یا یک شخصیت فرهنگی باشد یک شخصیت کاملاً سیاسی است و حضور فعال ایشان در انتخابات سال 88 و همراهی با آقای کروبی، دلیل روشنی بر این گفته است. علاوه بر آن طی این سالها، ایشان مستمراً با تشکلهایی که بهدلیل تحریک معلمان به اعتصاب یا بهدلیل اقداماتشان در فتنه 88، غیرقانونی اعلام شدند، ارتباط داشته است و طبیعی است که این ارتباط در دوران وزارت ایشان نیز تقویت خواهد شد و این نگرانی وجود دارد که بار دیگر آموزش و پرورش صحنه کشمکشهای سیاسی گردد.
آنچه این نگرانی را تقویت میکند ارائه طریقهای برخی سردمداران شکست خورده جریان فتنه است که پیام میدهند: برای دستیابی به قدرت باید از مدارس شروع کنیم، و در گزینش وزرا نیز همین افراد بیشترین فشار را در حوزه وزارتخانههای آموزش و پرورش و علوم و ارشاد وارد میآورند بهامید آنکه با استفاده ابزاری از دولت جدید، بتوانند از نوجوانان و جوانان یارگیری کنند و پس از چهار سال، خود به قدرت برسند.
نظرات شما عزیزان: